دختری که آرزو داشت

سلام بچه ها اینم پارت ۲

p.2

باورم نمیشه خدایا شکرت بلاخره میتونم ببینمشون ولی مریم یه سوال ساعت چند ؟چه روزی؟
علامت مریم"
علامت نیکی*
"نگران نباش فقط ساعت ۳ صبح فردا😅
*چی ؟ چرا؟ ولی خب چیکار کنیم مجبوریم 😤
"آرهههههه این همون نیکی هست که میشناسم😂
*خفه ! حالا برو خونه که کلی وسیله باید جمع کنیم 😑
"باشه😥دانشگاه چی پس؟
*راست میگی خب بعد دانشگاه میبینمت.
"هه هه باشه بعد دانشگاه میبینمت!
*باشه!

از زبان نیکی؛

انقدر ذوق داشتم برای برنامه ریزی که چی ببرم چیکار کنم که هیچ کدوم از درس ها رو نفهمیدم🤗😉
دلم میخواد زودتر برسم خونه تا وسایلم رو جمع کنم چون قرار ۱ ماه اونجا باشیم امروز با مریم هماهنگ کردیم که ۱ ماه مدرسه نیایم یوهو😎

خب چی ببرم لباس . لباس زیر ‌. مام . اسپری . آرمی بمب . عروسک جونگ کوک و تهیونگ و ..... آها چند تا جوراب و کیف🤔😥

لیست
لباس ۵ تا
لباس زیر ۱۰ تا
مام
اسپری
آرمی بمب عروسک
جی کی و وی
جوراب ۱۰ تا
۴ تا کیف

اینطوری وسایلاش رو گذاشت تو ساک
نیکی؛ خب همه چی برداشتم اوووو شونه و کشمو اینم از این تموم شد🥳
رفتم ساک رو گذاشتم تو ماشین میخواستم حرکت کنم دیدم خواهر عزیزم که خیلی خیلی بیشعور تشریف داره بنزین رو تموم کرده خب تو دردسر بزرگی افتادم...